اقتصاد - مدیریت - یادداشت روزانه

نویسندگی در زمینه اقتصاد و مدیریت

نویسندگی در زمینه اقتصاد و مدیریت

اقتصاد - مدیریت - یادداشت روزانه
آخرین مطالب
  • ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۰۵ تورم
پربیننده ترین مطالب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد» ثبت شده است

۱۶:۲۱۲۳
شهریور

اسکناس کالایی است که در مبادله ها مورد استفاده قرار می گیرد به خرید و فروش کالا و خدمات و ارزش گذاری آن ها کمک می کند. در واقع می شود گفت که اسکناس جای کالا را گرفته است. در گذشته، مبادله به صورت کالا به کالا صورت می گرفت. شما اگر می خواستید کالایی را بخرید. مثلا یک کیلو گوشت در مقابل آن باید مقداری از یک کالای مرجع مثلا نمک را پرداخت می کردید. اسکناس جزء، پول ها طبقه بندی می شود(در علم اقتصاد جزء M1).

اگر به دقت به اسکناس هایی که دارید نگاه کنید. روی آن دو امضاء، یکی امضای رئیس بانک مرکزی و دیگری وزیر اقتصاد و دارایی می بینید. اما این امضاء ها به چه علت هستند. بیایید نگاهی کوتاه به سرگذشت بلند پول بیندازیم. در ابتدا، مبادلات به صورت تهاتری انجام می شد. یعنی در قبال دریافت کالا شما کالایی را به همان ارزش پرداخت می کردید. این طور مبادلات دارای معایبی بودند. مانند ارزش گذاری کالا، مشکل حمل و نقل کالا، فساد پذیری کالا و ... با گذشت زمان سکه جای خود را به کالا در معاملات داد. سکه هایی که از طلا و نقره ساخته می شد. این دو فلز را به دلیل نایاب بودن انتخاب کرده بودند. سکه های طالا و نقره به خودی خود دارای ارزش بودند یعنی حتی اگر مبادله ای صورت نمی گرفت می توانستند از طلا و نقره آن استفاده کنند. این نوع پول هم دردسرهای خاص خود را داشت. حمل و نقل آنها سخت بود، معاملات با ارزش بالا را سخت می شد با آن انجام داد و...بعد از سکه، نوبت به پول کاغذی رسید. اما این پول کاغذی به ذات ارزشی بیشتر از مقدار کاغذ به کار رفته درآن نداشت. برای اینکه به این کاغذ اعتبار داده شود. بانک مرکزی آن را امضاء می کند که هم ارزشمند شود و هم اینکه نشان می دهد آن را به عنوان وجه رایج قبول دارد. همین چند سال پیش هم دیده بودیم که عده ای سکه های 25و50 تومانی را ذوب می کردند و فلز آن را می فروختند. زیرا ارزش خود سکه از مبلغ روی آن بیشتر بود. بنابراین بانک مرکزی،شروع به تولید سکه های کم وزن تر کرد. ولی اسکناس کاغذی به این شکل نیستند. اتفاقی که این روزها می افتد. این است با کاهش سود بانکی مردم پول خود را تبدیل به کالا می کنند تا ارزش آن کم نشود.(در نوشته های بعدی مفاهیم وابزارهای اقتصادی را ادامه می دهیم)



علی نوربخش
۲۲:۱۲۱۶
شهریور

شاید شما هم این جملات را در تاکسی، اتوبوس یا مترو شنیده باشید یا بین دوستان و یا گذر از عرض و طول یک خیابان."اینجا ایرانه"، "مسلمانان همه دزدند"، " من انجام ندم یکی دیگه انجام میده"، "کی رعایت می کند که من بکنم"

 

بیایید چند شاخص و تعریف اقتصادی را با هم ببینیم:

تورم: فکر می کنم با این واژه کاملا آشنا هستید دور نیست زمانی که این واژه را با گوشت و پوست خود لمس کردیم:)

تورم یعنی بی ارزش شدن پول رایج یک کشور، به این معنی که اگر دیروز با 10 واحد پولی کالایی را تهیه می کردید امروز با باید برای همان کالا، پول بیشتری پرداخت کنید. اما مفهوم تورم و اینکه تورم چه سیگنال یا پیامی را در جامعه منتشر می کند. تورم به تولید کننده این پیام را می دهد که تولید خود را به تاخیر بیندازد به دلیل اینکه کالا را فردا می تواند گران تر بفروشد و به مصرف کننده این پیام را می دهد که مصرف خود را جلو بندازد به خاطر اینکه فردا باید گران تر بخرد. می توان زمانی را به یاد آورد که فرد مواد شوینده خانواده خود را در چند کارتون تهیه می کند این احساس به آدم دست می داد که قحطی در پیش است. دیر زمانی نیست که پیام های اخلاقی و دینی و گاهی عرفانی (در قالب شعر) در سطح شهر و در و دیوارها دیده میشد که احتکار نکنید.

انحصار دولتی- انحصار دولتی یا اقتصاد دولتی عرصه را برای رقابت تنگ می کند یا بهتر بگوییم رقابت کالا را از دانش فنی یا تولید کالا به سمت رقابت در جلب نظر کارفرما به طرق دیگر و گرفتن رانت و امکانات ویژه سوق می دهد. انحصار دولتی، اقتصاد دولتی یا اقتصاد خصولتی،  باعث پرورش نیروی کاری ضعیف می شود. افراد جامعه به سمت مدرک گرایی و پارتی بازی می روند تا پرورش توانایی و مهارت. چنین اقتصادی مدیران ناکارآمدی پرورش می دهند

 

اقتصاد نفتی- اقتصادی که بر پایه نفت باشد مردم را نسبت کشورشان و مسئولان را به پاسخ گویی به مردم بیگانه می کند. شفاف نبودن چنین اقتصادی محل پرورش افراد اختلاص گر می باشد.

- مطالعه اقتصاد نشان می دهد آنچه در رفتار مردم کشوری دیده می شود گذشته از مذهب، موقعیت جغرافیایی و ملیت، به رفتار سازی یک سیستم و شاخص ها بر می گردد.



علی نوربخش
۲۱:۲۹۲۶
تیر

تعدد برگزاری رویداد های استارت آپی، بیشتر نشاندهنده یک رقابت برای برگزاری می باشد تا فراهم آوردن یک اکوسیستم کارآفرینی. خود برگزاری، به یک هدف تبدیل شده است. در واقع برگزاری به مامنی برای کاسبی تبدیل شده است. مانند آنچه که بر سر آموزش کشور آمده است. آموزش به جای اینکه نقش تربیتی و یادگیری باشد بیشتر برای بهره برداری حداکثری از جیب مردم می باشد و چاپ و تکثیر مدرک می باشد.

در این رویداد چنان از نقشه گنج و داستان های هیجان انگیز صحبت می کنند که انگار کافی کمی خودتان را تکان دهید تا تبدیل به یک کارآفرین موفق مانند مارک زوکر برگ شوید :)

به این بهانه نگاهی به بخشی از  کتاب قوی سیاه نوشته نسیم طالب بیندازیم.

در زیر قسمتی از داستانی که نسیم طالب نقل می کند در کتابش را می آورم 

"به مردی به نام دیاگوراس که اعتقادی به خدایان نداشت، لوح های نقاشی شده

ای نشان داده اند که چند عبادت کننده را در حال دعا خواندن به تصویر کشیده 

بود که از غرق شدگی کشتی که متعاقب آن اتفاق افتاده بود، نجات یافته بودند.

پیام ضمنی آن نقاشی ها این بود که دعا کردن تو را از غرق شدن نجات می دهد

دیاگوراس پرسید:تصویر آن هایی که دعا خواندند و بعد غرق شدند. کجاست؟"

اشاره به این موضوع دارد که تاریخ فقط از افراد زنده نقل می کند. در واقع آن سرگذشتی که ما درباره کارآفرینان موفق می بینیم تنها بخش کوچکی از تصویر است و بسیاری از کارآفرینانی که علی رغم تلاش و پشتکار زیاد شکست خوردند و مانند آن غرق شدگان داستان کتاب نسیم طالب هستند دیگر نیستند که روایتگر زندگی خود باشند.


علی نوربخش
۲۳:۴۱۲۱
تیر

سیگنال متناقض ، موضوعی هست که ممکن است هر روز با آن مواجه شویم چه در لایه ی خودآگاه و چه در لایه ی ناخودآگاه.


سیگنال اول:

هر روز با دیدن بازنشستگان که سی سال در بخش تولید و خدمات کشور زحمت کشیدن و امروز وضع معیشتی قابل قبولی ندارند و بعد از بازنشستگی به دنبال کار برای تامین معاش و گذران زندگی هستند

 

سیگنال دوم :

دیدن تلاش رسانه و دولت برای تشویق مردم به خدمت و تلاش برای توسعه و سربلندی کشور


نتیجه:

چیزی هست که در عمل دیده می شود

علی نوربخش
۰۰:۳۸۲۱
تیر

دن آریلی در بخشی از کتاب اش به نام نابخردی های پیش بینی پذیر به نکته ای اشاره می کند.

به شکل زیر دقت کنید آیا دو دایره میانی با هم تفاوتی دارند؟

"انگار دو دایره میانی در دو شکل تفاوت پیدا می کند. در میان دایره های بزرگتر، کوچکتر می شود و در میان دایره های کوجکتر، بزرگتر می شود.

ما همواره به چیزهای پیرامون مان بر حسب چیزهای دیگر می نگریم. همواره شغل را با شغل، تعطیلات را با تعطیلات، عشاق را با عشاق و نوشیدنی ها را با نوشیدنی ها مورد مقایسه قرار می دهیم."


اگر می خواهید زندگی بهتری داشته باشید و بتوانید تصمیمات بهتری بگیرید کافی است دایره دورتان کوچکتر کنید. 

"نسبیت ، یاریگر ما در تصمیم گیری های زندگی است. اما می تواند به بدبختی مطلق هم بیانجامد. چرا؟ چون حسادت و غبطه نیز از مقایسه کردن قسمت ما، در زندگی با آنچه دیگران دارند، سر بر می آورد. زندگی مدرن این ضعف را بیشتر دامن زده است. حرکت به سمت دایره های کوچکتر خوشبختی نسبی ما را  افزایش می دهد."

اگر در مهمانی شرکت می کنید کافی است با کسانی  هم صحبت شوید که مانند شماست. اگر می خواهید ماشین نویی بخرید کافی است روی مدل هایی متمرکز شوید که می توانید پول آن را بپردازید.


علی نوربخش
۲۳:۲۱۱۳
تیر

در مقدمه کتاب دکتر زیبا کلام نحوه شکل گیری این کتاب را توضیح می دهد و بیان می کند که این کتاب جزوه ای بوده که برای یکی از شاگردان خود تهیه کرده است که قرار بوده جامعه شناسی را در یکی واحدهای دانشگاه علمی-کاربردی تدریس کند. با وجودی که شاگرد دکتر ،در درس جامعه شناسی نمره بالایی گرفته ولی مفاهیم آن را درک نکرده بود و برای اینکه بتواند تدریس کند دکتر زیبا کلام این جزوه را تهیه می کند.

در بخش نخست به تعریف جامعه شناسی و پرسش های پیرامون کاربرد آن با مثال می پردازد و این سوال را می پرسد آیا می توان جامعه شناسی، علم به حساب آورد؟ مانند فیزیک، شیمی. آیا می توان از روش ها یا متدولوژی های علمی برای اثبات نظریات یا رد آن ها، مانند آنچه که در علوم دقیقه اتفاق می افتد استفاده کرد. از سه نظریه پرداز شاخص در زمینه جامعه شناسی نام می برد. امیل درکهایم، کارل مارکس و مارکس وبر. در بخش های دیگر کتاب پیرامون این سه نظریه بحث می کند.

از بین سه دیدگاه برای من که الکترونیک در دوره لیسانس خونده بودم و تصویر من از مارکس به کمونیسم و تفکرات الحادی و آنچه که در کتاب های تاریخ در مورد مارکس نوشته بود برمی گردد جالب توجه بود تا حالا دیدگاه مارکس را بدون هیچ مارک یا اتیکت یا برچسب نخوانده بودم.


مارکس بیان می کند زیربنای جامعه از  نیروهای تولیدی و مناسبات تولیدی تشکیل شده است.نیروهای تولیدی اعم از زمین، نیروی انسانی،ماشین آلات و ...مناسبات تولیدی نحوه مالکیت نیروی های تولید و ارتباط بین نیروهای تولیدی (مانند ارباب و رعیتی)را تشریح می کند.

"جزء اول یعنی نیروهای تولیدی - سطح تمدنی یا دوران تاریخی را که آن جامعه در آن به سر می برد ترسیم می نماید و جزء دوم - یعنی مناسبات اجتماعی حاکم بر تولید یا درست تر گفته باشیم مناسبات اقتصادی- ساختار آن جامعه را مستقل از زمان . مکان شکل می دهد تمامی جنبه های دیگر آن جامعه از هنر و ادبیات، فرهنگ، آداب و سنن اجتماعی و اعتقادات مذهبی تا شکل نظام حکومتی و اساسا ساختار سیاسی آن جملگی از زیر بناست."

شاید با یک مثال راحت  تر  بتوان درک کرد.فرض بگیریم که زیربنای جامعه ای فئودالیته باشد، در آن صورت طبق نظر مارکس ما تا حدود زیادی می توانیم حدس بزنیم که روبناها در آن جامعه چگونه هستند به لحاظ اعتقادات فرهنگی و مذهبی ، کار کشاورزی امری پسندیده و مقدس شمرده می شود و احترام به مالکیت امری مقدس شمرده می شود و احترام به اموال و دارایی دیگران (بخوانید اشراف )از نظر مبانی اجتماعی و دینی با اهمیت به شمار می رود و قوانین به شکلی است که به بهره کشی فئودال ها از رعایا و محرومین مقبولیت می بخشد. به گفته مارکس اساس جامعه بر تضاد است و این تضاد باعث کشمکش بین طبقات جامعه می شود و این تضاد تا آنجا به پیش می رود که جامعه بدون طبقه داشته باشیم در واقع آرمان جامعه در مارکسیسم و بدون طبقه بودن آن است.

در بخش پنجم کتاب به هفت پرسش اساسی جامعه شناسی در دیدگاه این سه نظریه ای که توسط درکهایم - مارکس وبر و مارکس بیان شد می پردازد .

  1. جامعه چگونه تشکیل می شود؟
  2. یک جامعه یا اجتماع اساسا چگونه عمل می کند؟
  3. چرا برخی گروه های اجتماعی نیرومندتر از گروه های دیگر هستند؟
  4. چه عواملی باعث تغییرات اجتماعی می شود؟
  5. آیا جامعه در شرایط عادی در حالت توازن و تعادل است یا در حال تضاد، تخاصم و تقابل؟
  6. رابطه میان فرد و جامعه؟
  7. اساسا هدف از مطالعه و بررسی جامعه شناسی چه می باشد؟

و در بخش آخر به این پرسش پاسخ می دهد که آیا جامعه شناسی علم است



علی نوربخش
۰۱:۱۹۱۱
تیر

"بخش عمده ای از ادبیات اقتصاد اسلامی در حقیقت خلاصه شده در گفتن این که ((اسلام فاقد معایب اقتصاد های سرمایه داری و دولتی است و در عین حال محاسن آنان را دارد.)) این که ما مدعی داشتن اندیشه ای باشیم که نکات منفی اندیشه های دیگر را نداشته باشد و از سوی دیگر، مزایا یا نکات مثبت آنان را داشته باشد که نمی شود یک اندیشه جدید یا اندیشه سوم. فی الواقع چه سیاسی باشد، چه اقتصادی و چه اجتماعی، مملو از تضادها و تناقض ها خواهد بود. نمی شود که شما بگویید ما به مالکیت خصوصی احترام می گذاریم اما شما از یک حد معین بیشتر نمی توانید ثروتمند شوید. نمی شود که شما بگویید ما به مالکیت خصوصی احترام می گذاریم و حقوق مالک محترم شمرده می شود، اما در عین حال مالک نتواند سرمایه اش را به خارج از کشور منتقل کندیا جنس و کالای را که خریده نتواند وارد کشور کند یا آن را صادر نماید. نمی شود که اقتصاد دولتی باشد اما از فساد و رانت خواری خبری نباشد. نمی شود که سرمایه داری آزاد باشد، اما شکاف طبقاتی محو و نابود شود. نمی شود اقتصاد دولتی باشد و همه چیز در چنبر ارده مسئولان و سیاست گذاران دولتی باشد، اما در عین حال استعداد های اقتصادی هم شکوفا شوند"

برگرفته از بخشی از کتاب جامعه شناسی به زبا ساده - دکتر صادق زیبا کلام

علی نوربخش