اقتصاد - مدیریت - یادداشت روزانه

نویسندگی در زمینه اقتصاد و مدیریت

نویسندگی در زمینه اقتصاد و مدیریت

اقتصاد - مدیریت - یادداشت روزانه
آخرین مطالب
  • ۰۲ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۰۵ تورم
پربیننده ترین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دن آریلی» ثبت شده است

۲۰:۱۱۰۹
مرداد

"اگر دخترتان با شما تماس بگیرد که برای فردا یک مداد قرمز می خواهد، شما چه قدر راحتید که این مداد از سرکار برای دخترتان ببرید؟ به هیچ وجه؟ تا اندازه های؟ 

اگر قیمت یک مداد قرمز 10 سنت باشد.شما چه قدر راحتترید تا این 10 سنت را  از تن خواه شرکت بردارید"

این پرسش ها دن اریلی در کتاب  نابخردی های پیش بینی پذیر بیان می کند و اشاره می کند وقتی ما یک قدم با پول نقد فاصله داریم رفتارمان عوض می شود یعنی برداشتن مداد قرمز برای خیلی راحت تر از 10 سنت - ما با برداشتن یک مداد قرمز خودمان را راحتتر  قانع می کنیم. با چنین حرف هایی که وسائل دفتری جزئی از حقوق کارمندان است یا من قبلا یک مداد یا خودکار در شرکت جا گذاشته ام.

در مورد کارت اعتباری نیز به این شکل است برداشتن پول از کارت اعتباری از برداشتن پول نقد برای وجدان  انسان راحت تر است.

اگر نگاهی به دزدی هایی که از کارت اعتباری می شود یا به خود دزدها، نگاهی بیندازید می بینید که آدم های درست حسابی تر و معقول تری هستند از کسانی که در خیابان پول نقد را از جیب مردم می دزدند و حتی موجه تر به نظر می رسند و اینکه افراد نخبه هستند و باید از آن ها استفاده شود. 

رفتار ما هم در دنیای مجازی هم به این شکل هست. در این فضا خیلی راحت تر به فریب آدم ها اقدام می کنیم با دادن اطلاعات نادرست و غلط تا در فضای واقعی، حتی برای انسان های با اخلاق.

دن آریلی در پایان اشاره می کند " چنین چشم اندازی از سرشت آدمی نگران کننده است، می توانیم امیدوار باشیم که دور برمان پر از آدم های خوب و با اخلاق باشد ولی مجبوریم واقع گرا باشیم. حتی آدم های خوب از این که تا حدی توسط ذهن شان غافل شوند مصون نیستند" 




علی نوربخش
۱۵:۰۷۰۲
مرداد

"در 800 میلادی، پاپ لیوی سوم به عنوان امپراتور شارلمانی رومیان تاج گذاری کرد و بدین ترتیب پیوندی تنگاتنگ بین کلیسا و حکومت برقرار ساخت. از آن پس امپراتورهای مقدس روم، که با پادشاهان اروپایی ادامه یافت، با هاله ای از الوییت آکنده شدند. از دل این چیزی سربرآورد که ((لمس شاهانه)) خوانده می شد- آیین شفابخشی مردم. در سده های میانی، به گواهی پی در پی تاریخ نگاران، پادشاهان بلند مرتبه به طور منظم از درون جمعیت می گذشتند و لمس شاهانه را اشاعه می دادند. برای نمونه گفته شده که چالز دوم، که از 1660 تا 1685 فرمانروای انگلستان بود، در طول زمامداری حدود 100000 نفر را لمس کرد و در این میان حتی نام چند مستعمره نشین آمریکایی هم به ثبت رسیده که از دنیای نو به دنیای قدیم بازگشتند تنها به این خاطر که سر راه پادشاه چالرز قرار گیرند و شفا یابند.

آیا این لمس شاهانه به راستی چاره ساز بود؟ واضح است که اگر حال کسی پس از دریافت لمس شاهانه بهتر نمی شد، نشانی از این آیین بر جا نمی ماند. ولی در سرتاسر تاریخ چنین گفته شده که لمس شاهانه هزاران نفر را شفا داده است.لمس شاهانه تا دهه 1820، زمانی که پادشاهان دیگر فرستاده ی آسمانی به شمار نمی رفتند، ادامه یافت."


نوشته بالا بخشی از کتاب "نابخردی های پیش بینی پذیر" نوشته دن آریلی می باشد. در این فصل دن، به این موضوع اشاره می کند که یک سری پیش فرض هایی، بر زندگی  اثر گذارند و این خیلی عجیب است مثلا وقتی شما به یک پزشک معروف، مراجعه می کنید حتی اگر داروهای معمولی هم بگیرید حال بهتری دارید یا وقتی که شما از یک قرض سرماخوردگی گران قیمت استفاده کنید سرماخوردگی شما زودتر بهبود پیدا می کند. فکر کنم در ایران استفاده از داروهای خارجی این حس را القا می کند. 

دن اریلی حرف هایش بر پایه آزمایش هایی که خود انجام داده، بنا نهاده است یکی از آزمایش های او به این ترتیب بود که یک قرص آسپیرین را با اعلام دو قیمت متفاوت به فرد آزمایش شده می داد و وقتی به فرد آسپیرین با اعلام قیمت بالاتر، داده می شد نسبت به همان آسپیرین با قیمت پایین تر زودتر بهبود پیدا می کرد




علی نوربخش
۲۲:۳۴۲۴
تیر

سکانس اول: وقتی بچه بودم .خونه مادربزرگ زیاد می رفتیم. دائی ای، داشتم که اهل مطالعه بود و کتابخانه ای  پر از کتاب داشت از ادبیات بگیر تا ریاضیات.

من هم گاهی ناخونکی به کتاب ها می زدم چیزی که می تونستم بخونم اون زمان  ادبیات بود اون هم دست و پا شکسته. دائی ام وقتی من اول دبیرستان بودم با هنرمندی خاصی از روی مجموع ریمانی، انتگرال را به من یاد داد و هیچ وقت یادم نرفت.

وقتی بزرگتر شدم تونستم کتاب ها بهتر درک کنم وقتی به دائی ام سر میزدم سراغ  کتابخونه اش هم میرفتم. بازهم میرفتم سراغ ادبیات، دفتر مولانا را باز می کردم و به قدر فهمم می خوندم واقعا لذت بخش بود...


سکانس دوم: دیروز وقتی کتاب "نابخردی های پیش بینی پذیر" از دن آریلی را می خوندم بخشی از آن را در اینجا آورده ام. یاد یک حکایتی افتادم که قدیم ،از دفتر مولانا خونده بود شعری که در واقع زشت ترین شعر مولانا بود. حکایت کنیز و خر که بی شباهت به حرف ها و آزمایشات دن آریلی نبود.

دن در این فصل با نام  "تاثیر برانگیختگی". از یک سری آزمایشاتی صحبت می کند که بر روی دانشجویان انجام داده تا ببیند که  آن ها چگونه می توانند رفتار خود را در حالت برانگیختگی پیش بینی کنند. مجموع سوالات یکی در حالت عادی  و دیگری در حالت برانگیختگی، به صورت پرسش نامه  پرسیده میشد.

دانشجویانی را که دن انتخاب می کرد دانشجویانی بودند که در دانشگاه جز دانشجویان درس خوان بوده و رفتار معقولی در زندگی داشتند. 

یکی از پرشش ها این بود "آیا به زنی می گویید عاشقش هستید تا شانس نزدیکی با او را افزایش دهید؟"

یکی از بیت های که فکر می کنم خوب مولانا این وضع را توصیف کرده این است:

                                                         

                       پل شهوت کر کند دل را و کور                   تا نماید خر چون یوسف نار نور 

علی نوربخش
۰۰:۳۸۲۱
تیر

دن آریلی در بخشی از کتاب اش به نام نابخردی های پیش بینی پذیر به نکته ای اشاره می کند.

به شکل زیر دقت کنید آیا دو دایره میانی با هم تفاوتی دارند؟

"انگار دو دایره میانی در دو شکل تفاوت پیدا می کند. در میان دایره های بزرگتر، کوچکتر می شود و در میان دایره های کوجکتر، بزرگتر می شود.

ما همواره به چیزهای پیرامون مان بر حسب چیزهای دیگر می نگریم. همواره شغل را با شغل، تعطیلات را با تعطیلات، عشاق را با عشاق و نوشیدنی ها را با نوشیدنی ها مورد مقایسه قرار می دهیم."


اگر می خواهید زندگی بهتری داشته باشید و بتوانید تصمیمات بهتری بگیرید کافی است دایره دورتان کوچکتر کنید. 

"نسبیت ، یاریگر ما در تصمیم گیری های زندگی است. اما می تواند به بدبختی مطلق هم بیانجامد. چرا؟ چون حسادت و غبطه نیز از مقایسه کردن قسمت ما، در زندگی با آنچه دیگران دارند، سر بر می آورد. زندگی مدرن این ضعف را بیشتر دامن زده است. حرکت به سمت دایره های کوچکتر خوشبختی نسبی ما را  افزایش می دهد."

اگر در مهمانی شرکت می کنید کافی است با کسانی  هم صحبت شوید که مانند شماست. اگر می خواهید ماشین نویی بخرید کافی است روی مدل هایی متمرکز شوید که می توانید پول آن را بپردازید.


علی نوربخش