اقتصاد اسلامی
"بخش عمده ای از ادبیات اقتصاد اسلامی در حقیقت خلاصه شده در گفتن این که ((اسلام فاقد معایب اقتصاد های سرمایه داری و دولتی است و در عین حال محاسن آنان را دارد.)) این که ما مدعی داشتن اندیشه ای باشیم که نکات منفی اندیشه های دیگر را نداشته باشد و از سوی دیگر، مزایا یا نکات مثبت آنان را داشته باشد که نمی شود یک اندیشه جدید یا اندیشه سوم. فی الواقع چه سیاسی باشد، چه اقتصادی و چه اجتماعی، مملو از تضادها و تناقض ها خواهد بود. نمی شود که شما بگویید ما به مالکیت خصوصی احترام می گذاریم اما شما از یک حد معین بیشتر نمی توانید ثروتمند شوید. نمی شود که شما بگویید ما به مالکیت خصوصی احترام می گذاریم و حقوق مالک محترم شمرده می شود، اما در عین حال مالک نتواند سرمایه اش را به خارج از کشور منتقل کندیا جنس و کالای را که خریده نتواند وارد کشور کند یا آن را صادر نماید. نمی شود که اقتصاد دولتی باشد اما از فساد و رانت خواری خبری نباشد. نمی شود که سرمایه داری آزاد باشد، اما شکاف طبقاتی محو و نابود شود. نمی شود اقتصاد دولتی باشد و همه چیز در چنبر ارده مسئولان و سیاست گذاران دولتی باشد، اما در عین حال استعداد های اقتصادی هم شکوفا شوند"
برگرفته از بخشی از کتاب جامعه شناسی به زبا ساده - دکتر صادق زیبا کلام