چرا تبلیغات تلویزیونی، تاثیر لازم را در صرفه جویی در مصرف انرژی نمی گذارد.
چرا تبلیغات تلویزیونی، تاثیر لازم را در صرفه جویی در مصرف انرژی نمی گذارد.
کتاب هایی که معرفی می شوند کتاب هایی در زمینه اقتصاد می باشند که برای عموم قابل استفاده هستند. امیدوارم برای علاقه مندان به این حوزه مفید باشد.
نابخردی های پیش بینی پذیر اثر دن آریلی
دن آریلی در حوزه اقتصاد رفتاری فعالیت می کند. آریلی در این کتاب با انجام آزمایش، رفتارهای ما را با عنوان یک موجود خردمند، باهوش و مستقل به چالش می کشد و نشان می دهد آن چنان که فکر می کنیم. رفتار ما خردمندانه و مستقل نیست. نویسنده در ابتدا با نسبیت و مقایسه که در ذهن ما شکل می گیرد شروع می کند و تاثیری که می تواند مقایسه در تصمیم گیری ها ما داشته باشد و اینکه چطور شرکت های تبلیغاتی به بهترین نحو، از آن استفاده می کنند. شاید اگر بخواهم مثال امروزی بزنم در تبلیغات سامسونگ می توان دید که مدل +S8|S8 را با عنوان مدل های گوشی جدید اش در کنار هم معرفی می کند.
در این مطلب بخش هایی از کتاب را آورده ام.
در ابتدا و قبل از اینکه عنوان کتاب را در اینترنت جستجو کنم فکر می کردم که این کتاب یک رمان باید باشد. در گذشته مردم تصور می کردند که تمام قوهای سفید هستند و با دیدن اولین قوی سیاه بسیار شگفت زده شده بودند. نویسنده با انتخاب این عنوان می خواهد. به ما یادآوری کند که تا چه حد آگاهی ما که تحت تاثیر مشاهده ها و تجربیات می باشد محدودیت دارد و شکننده است. وقتی کتاب را تهیه کردم با یک دنیای جدید آشنا شدم. کتاب مملو از مثال ها برای درک، مفهوم اصلی است. موضوع کتاب در مورد درک رویدادهای غیرمنتظره ای، که در زندگی برای ما اتفاق می اقتد که خارج از دایره پیش بینی است- آینده، امتداد گذشته نیست. با خواندن کتاب با داستان ها و دانشمندانی آشنا می شوید که کمتر نامی از آنها در کتاب های دیگر آمده است.( این ترجمه بهترین ترجمه نیست)
چرا کشورها شکست می خورند اثر: عجم اغلو
نویسنده کتاب، دارون عجم اغلو، دارنده جایزه نوبل اقتصاد می باشد. در این کتاب به دلایلی اشاره می شود که چرا برخی از کشورها در طول تاریخ پیشرفت کرده اند و برخی دیگر پسرفت و یا اصلا تاریخ در آن کشور ها به جلو حرکت نمی کند کشورهایی مانند سومالی که تاریخ در آن فقط در تقویم جا به جا می شود و مردم مانند صد سال پیش خود زندگی می کنند. این کتاب در حوزه اقتصاد سیاسی طبقه بندی می شود. به بررسی کشورهایی مانند کره شمالی و کره جنوبی و دیگر کشورهایی که در همسایگی هم زندگی می کنند ولی زندگی مردم آن ها با هم کاملا متفاوت است.
تحلیل بنده این است که جناب اوغلو در سراسر کتاب به موضوعی اشاره می کند که قرآن به آن اشاره کرده است: حال هیچ قومی تغییر نمی کند مگر به دست خودشان
"در 800 میلادی، پاپ لیوی سوم به عنوان امپراتور شارلمانی رومیان تاج گذاری کرد و بدین ترتیب پیوندی تنگاتنگ بین کلیسا و حکومت برقرار ساخت. از آن پس امپراتورهای مقدس روم، که با پادشاهان اروپایی ادامه یافت، با هاله ای از الوییت آکنده شدند. از دل این چیزی سربرآورد که ((لمس شاهانه)) خوانده می شد- آیین شفابخشی مردم. در سده های میانی، به گواهی پی در پی تاریخ نگاران، پادشاهان بلند مرتبه به طور منظم از درون جمعیت می گذشتند و لمس شاهانه را اشاعه می دادند. برای نمونه گفته شده که چالز دوم، که از 1660 تا 1685 فرمانروای انگلستان بود، در طول زمامداری حدود 100000 نفر را لمس کرد و در این میان حتی نام چند مستعمره نشین آمریکایی هم به ثبت رسیده که از دنیای نو به دنیای قدیم بازگشتند تنها به این خاطر که سر راه پادشاه چالرز قرار گیرند و شفا یابند.
آیا این لمس شاهانه به راستی چاره ساز بود؟ واضح است که اگر حال کسی پس از دریافت لمس شاهانه بهتر نمی شد، نشانی از این آیین بر جا نمی ماند. ولی در سرتاسر تاریخ چنین گفته شده که لمس شاهانه هزاران نفر را شفا داده است.لمس شاهانه تا دهه 1820، زمانی که پادشاهان دیگر فرستاده ی آسمانی به شمار نمی رفتند، ادامه یافت."
نوشته بالا بخشی از کتاب "نابخردی های پیش بینی پذیر" نوشته دن آریلی می باشد. در این فصل دن، به این موضوع اشاره می کند که یک سری پیش فرض هایی، بر زندگی اثر گذارند و این خیلی عجیب است مثلا وقتی شما به یک پزشک معروف، مراجعه می کنید حتی اگر داروهای معمولی هم بگیرید حال بهتری دارید یا وقتی که شما از یک قرض سرماخوردگی گران قیمت استفاده کنید سرماخوردگی شما زودتر بهبود پیدا می کند. فکر کنم در ایران استفاده از داروهای خارجی این حس را القا می کند.
دن اریلی حرف هایش بر پایه آزمایش هایی که خود انجام داده، بنا نهاده است یکی از آزمایش های او به این ترتیب بود که یک قرص آسپیرین را با اعلام دو قیمت متفاوت به فرد آزمایش شده می داد و وقتی به فرد آسپیرین با اعلام قیمت بالاتر، داده می شد نسبت به همان آسپیرین با قیمت پایین تر زودتر بهبود پیدا می کرد
در نمایشگاه الکامپ امسال سالن های 8-9 که به نام الکام استارز نامگذاری شده است به استارت آپ ها و شتاب دهنده ها و شرکت های خدمات دهنده در این زمینه اختصاص یافته است.
در هم تنیدگی بخش استارت آپ ها که شامل یک میز می باشد که به هر تیم استارت آپی برای ارائه محصولاتشان داده شده است به حدی است که می توان آن را جنگل استارت آپ ها نامید .
این در هم تنیدگی به حدی است که تنها در پایان کار نمایشگاه می توانید به راحتی از غرفه ها دیدن کنید.
کارت ویزیت یکی از همین استارت آپ ها را هم اینجا می گذارم کار این استارآپ در واقع ارتباط بین افراد سرمایه گذار و تیم استارت آپ با استفاده از یک اپلیکیشن بود
در یکی از سالن ها اگر اشتباه نکنم مربوط به غرفه سامسونگ بود انواع و اقسام ویدیو پروژکتورها قرار داشت که یکی از آنها برای رستوران طراحی شده بود یعنی میرفتید غذا بخرید عکس تون می افتاد رو بشقاب
در زیر فیلم تصویر بالا هم قرار دادم اگر تمایل داشتید .بتوانید ببینید حجم فیلم 12 مگ می باشد
احتمالا نظریه داروین را شنیدید:"در تنازع بقا، افرادی که دارای تفاوتهای مساعدترند، مزیتی در رقابت با دیگران خواهند داشت. پس تعداد بیشتری از آنها باقی میمانند و فرزندان پرشمارتری تولید خواهند کرد."
طرح غالب در نتیجه رقابت بین طرح هایی که در زمان شکل گیری ایده ای توسط شرکت های پیشرو ایجاد می شود شکل می گیرد. در واقع یک نوع تنازع برای بقا.
بییاید در ابتدا نگاهی به تعریف طرح غالب از روی کتاب مدیریت استراتژیک نوشته رابرت ام گرنت بیندازیم:
" نتیجه رقابت بین طراحی ها و تکنولوژی های رقیب در یک صنعت معمولا همگرایی حول یک طرح غالب است - معماری یک محصول که ظاهر، کارکرد و روش تولید محصول را تعریف می کند و از طرف صنعت پذیرفته می شود"
اگر بخواهیم مثالی بزنیم و شاید شما هم به یاد بیاورید رقابتی بود که بین دو فرمت ضبط فیلم اچ دی وی دی و بلوری در سال اخیر شکل گرفته بود در این رقابت شرکت سونی برنده شد و فرمت بلورری توانست فرمت غالب در صنعت ضبط فیلم گردد. نمی توان گفت همیشه طرح غالب برتری تکنولوژیکی و برتری ویژه ای در بازار نسبت به بقیه دارد گاهی اوقات قدرت شرکت ارائه دهنده نیز بی تاثیر نیست مثلا در مثال بلوری، شرکت سونی دارای کمپانی هایی برای ضبط فیلم بود بنابراین توانست تعداد فیلم های بیشتری برای این فرمت به بازار عرضه کند به این ترتیب توانست در رقابت برنده شود.
اما این برتری چه مزایایی دارد یکی از مزایا این است که بازار باید استاندارد های فنی خود را با استانداردفنی کمپانی که طرح غالب را ارائه کرده تطبیق دهد که این می تواند برای کمپانی درآمد زایی داشته باشد.
طرح غالب برای مشتریان نیز مزایایی دارد یکی از آن ها اینکه سیستم های مختلف می توانند تحت یک استاندارد به هم مرتبط شوند.
در واقع آنچه در اطرافتان می بینید و حتی فرمت فایل های روی دسکتاپ شما نیز حاصل پیروزی در یک نبرد است.
تعدد برگزاری رویداد های استارت آپی، بیشتر نشاندهنده یک رقابت برای برگزاری می باشد تا فراهم آوردن یک اکوسیستم کارآفرینی. خود برگزاری، به یک هدف تبدیل شده است. در واقع برگزاری به مامنی برای کاسبی تبدیل شده است. مانند آنچه که بر سر آموزش کشور آمده است. آموزش به جای اینکه نقش تربیتی و یادگیری باشد بیشتر برای بهره برداری حداکثری از جیب مردم می باشد و چاپ و تکثیر مدرک می باشد.
در این رویداد چنان از نقشه گنج و داستان های هیجان انگیز صحبت می کنند که انگار کافی کمی خودتان را تکان دهید تا تبدیل به یک کارآفرین موفق مانند مارک زوکر برگ شوید :)
به این بهانه نگاهی به بخشی از کتاب قوی سیاه نوشته نسیم طالب بیندازیم.
در زیر قسمتی از داستانی که نسیم طالب نقل می کند در کتابش را می آورم
"به مردی به نام دیاگوراس که اعتقادی به خدایان نداشت، لوح های نقاشی شده
ای نشان داده اند که چند عبادت کننده را در حال دعا خواندن به تصویر کشیده
بود که از غرق شدگی کشتی که متعاقب آن اتفاق افتاده بود، نجات یافته بودند.
پیام ضمنی آن نقاشی ها این بود که دعا کردن تو را از غرق شدن نجات می دهد
دیاگوراس پرسید:تصویر آن هایی که دعا خواندند و بعد غرق شدند. کجاست؟"
اشاره به این موضوع دارد که تاریخ فقط از افراد زنده نقل می کند. در واقع آن سرگذشتی که ما درباره کارآفرینان موفق می بینیم تنها بخش کوچکی از تصویر است و بسیاری از کارآفرینانی که علی رغم تلاش و پشتکار زیاد شکست خوردند و مانند آن غرق شدگان داستان کتاب نسیم طالب هستند دیگر نیستند که روایتگر زندگی خود باشند.
سکانس اول: وقتی بچه بودم .خونه مادربزرگ زیاد می رفتیم. دائی ای، داشتم که اهل مطالعه بود و کتابخانه ای پر از کتاب داشت از ادبیات بگیر تا ریاضیات.
من هم گاهی ناخونکی به کتاب ها می زدم چیزی که می تونستم بخونم اون زمان ادبیات بود اون هم دست و پا شکسته. دائی ام وقتی من اول دبیرستان بودم با هنرمندی خاصی از روی مجموع ریمانی، انتگرال را به من یاد داد و هیچ وقت یادم نرفت.
وقتی بزرگتر شدم تونستم کتاب ها بهتر درک کنم وقتی به دائی ام سر میزدم سراغ کتابخونه اش هم میرفتم. بازهم میرفتم سراغ ادبیات، دفتر مولانا را باز می کردم و به قدر فهمم می خوندم واقعا لذت بخش بود...
سکانس دوم: دیروز وقتی کتاب "نابخردی های پیش بینی پذیر" از دن آریلی را می خوندم بخشی از آن را در اینجا آورده ام. یاد یک حکایتی افتادم که قدیم ،از دفتر مولانا خونده بود شعری که در واقع زشت ترین شعر مولانا بود. حکایت کنیز و خر که بی شباهت به حرف ها و آزمایشات دن آریلی نبود.
دن در این فصل با نام "تاثیر برانگیختگی". از یک سری آزمایشاتی صحبت می کند که بر روی دانشجویان انجام داده تا ببیند که آن ها چگونه می توانند رفتار خود را در حالت برانگیختگی پیش بینی کنند. مجموع سوالات یکی در حالت عادی و دیگری در حالت برانگیختگی، به صورت پرسش نامه پرسیده میشد.
دانشجویانی را که دن انتخاب می کرد دانشجویانی بودند که در دانشگاه جز دانشجویان درس خوان بوده و رفتار معقولی در زندگی داشتند.
یکی از پرشش ها این بود "آیا به زنی می گویید عاشقش هستید تا شانس نزدیکی با او را افزایش دهید؟"
یکی از بیت های که فکر می کنم خوب مولانا این وضع را توصیف کرده این است:
پل شهوت کر کند دل را و کور تا نماید خر چون یوسف نار نور